علم امام
امام که سمت پیشوایى و رهبرى مردم را به عهده دارد؛ لازم است دین را در تمامى زوایاى خود بشناسد و به قوانین آن آگاهى کامل داشته باشد و نیز با دانستن تفسیر آیات قرآن و احاطه کامل به سنت پیامبرصلى الله علیه وآله به تبیین معارف دین پرداخته و به همه سؤالات مردم در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها را به بهترین شیوه راهنمایى کند. بدیهى است که چنین مرجع علمى مىتواند مورد اعتماد و تکیه گاه تودهها قرار گیرد و چنین پشتوانه علمى تنها به واسطه اتّصال به علم الهى مىتواند وجود داشته باشد به همین دلیل است که شیعه معتقد است علم امامان و جانشینان واقعى پیامبرصلى الله علیه وآله برگرفته از علم بیکران خدایى است.
امام علىعلیه السلام درباره علامتهاى امام بر حق مىفرماید:
امام آگاهترین فرد است به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون و اوامر و نواهى او و هر آنچه مردم نیازمند هستند.(5)
عصمت امام
یکى از صفات مهم امام و شرایط اساسى امامت، «عصمت» است و آن ملکهاى است که از علم به حقایق و ارادهاى قوى به وجود مىآید و امام به سبب برخوردارى از این دو، از ارتکاب هر گناه و خطایى خوددارى مىکند. امام هم در شناخت و تبیین معارف دینى و هم در عمل به آنها و هم در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامى، معصوم از لغزش مىباشد.
براى عصمت امام، دلائل عقلى و نقلى (از قرآن و روایات)، وجود دارد. مهمترین دلیلهاى عقلى عبارتند از:
الف. حفظ دین و راه و رسم دیندارى، در گرو عصمت امام است. چون امام مسئولیت حفظ دین از تحریف و هدایت دینى مردم را به عهده دارد و نه تنها سخن او که رفتار او و تأیید و عدم تأییدش نسبت به عمل دیگران، در رفتار جامعه تأثیر مىگذارد. پس باید در فهم دین و عمل به آن از هر لغزشى محفوظ باشد تا پیروان خود را به گونه صحیح، هدایت کند.
ب. یکى از دلائل نیاز جامعه به امام این است که مردم در شناخت دین و اجراى آن، مصون از خطا نیستند. حال اگر پیشواى مردم نیز چنین باشد، چگونه مىتواند مورد اعتماد کامل آنها قرار گیرد؟! به بیان دیگر اگر امام معصوم نباشد، مردم در پیروى از او و انجام همه دستوراتش، دچار تردید خواهند شد(6).
آیاتى از قرآن نیز بر لزوم عصمت امام دلالت دارد که یکى از آنها آیه 124 سوره بقره است. در این آیه شریفه آمده است که پس از مقام نبوت، خداوند مقام والاى امامت را نیز به حضرت ابراهیمعلیه السلام عطا فرمود. آنگاه حضرت ابراهیم از خداوند درخواست کرد که مقام امامت را در نسل او نیز قرار دهد. خداوند فرمود:
«عهد من (امامت) به ستمکاران و ظالمان نمىرسد». یعنى منصب امامت مخصوص آن دسته از ذریه ابراهیمعلیه السلام است که ظالم نباشند.
حال با توجه به اینکه قرآن کریم، شرک به خدا را ظلم بزرگ دانسته و نیز هر گونه تجاوز از دستورات الهى (= گناه) را ظلم به نفس شمرده است، هر کس در برههاى از زندگى خود، مرتکب گناهى شده، مصداق ظالم بوده و شایسته مقام امامت نخواهد بود.
به بیان دیگر، بدون شک حضرت ابراهیمعلیه السلام «امامت» را براى آن دسته از ذریه خود که در تمام عمر گناه کار بوده و یا در آغاز نیکوکار بوده و سپس بدکار شدهاند، درخواست نکرده است. بنابراین دو دسته باقى مىماند:
1. آنان که در آغاز، گناه کار بوده و سپس توبه کرده و نیکوکار شدهاند.
2. آنها که هیچگاه مرتکب گناهى نشدهاند.
و خداوند در کلام خود، دسته اول را استثنا کرده است. نتیجه اینکه مقام «امامت» تنها به دسته دوم اختصاص دارد.
مدیریتِ اجتماعى امام
از آنجا که انسان، موجودى اجتماعى است و اجتماع بر روح و روان و رفتار او تأثیر فراوانى دارد لازم است براى تربیت صحیح و رشد او به سوى قرب الهى، زمینههاى اجتماعى مناسب پدید آید و این در سایه تشکیل یک حکومت الهى، ممکن خواهد بود. بنابراین امام و پیشواى مردم باید توان اداره امور جامعه را دارا بوده و با استفاده از تعالیم و قرآن و سنّت نبوىصلى الله علیه وآله و بهرهگیرى از عناصر کار آمد، حکومتى اسلامى را پىریزى کند.
آراستگى به کمالات اخلاقى
امام که پیشوا و راهبر جامعه است باید از همه بدىها و رذائل اخلاقى دور بوده و در مقابل، همه کمالات اخلاقى را در عالىترین حدّ آن دارا باشد زیرا او به عنوان انسان کامل بهترین الگو براى پیروان خود به شمار مىرود.
امام رضاعلیه السلام فرمود:
براى امامعلیه السلام نشانههایى است: او داناترین،... پرهیزگارترین، بردبارترین، شجاعترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ مردم است.(7)
بعلاوه او در مقام جانشینى پیامبرصلى الله علیه وآله، در پى تعلیم و تربیت انسانهاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از مردمان، به اخلاق الهى آراسته باشد.
نصب امام از سوى خدا
از دیدگاه شیعه، امام و جانشین پیامبر تنها به دستور خدا و انتخاب او انجام مىگیرد و پس از آن پیامبر، امام را معرفى مىکند. بنابراین هیچ فرد یا گروهى حق دخالت در این امر را ندارند.
ضرورت نصب امام از سوى خداوند دلیلهایى دارد از جمله:
الف. به فرموده قرآن حاکم مطلق بر همه چیز خداوند است و همه باید تنها از او اطاعت کنند. بدیهى است این حاکمیّت مىتواند از سوى خداوند به هر کسى - مطابق شایستگى و مصلحت - داده شود. بنابراین همانگونه که پیامبر به وسیله خدا انتخاب مىگردد، امام نیز به تعیین الهى، بر مردم ولایت مىیابد.
ب. پیش از این براى امام، ویژگىهایى از قبیل عصمت و علم و... بیان کردیم. روشن است که یافتن و شناختن کسى که داراى این صفات - آن هم در عالىترین درجه - باشد تنها به وسیله خداوند که داناى به آشکار و نهان انسانهاست، امکانپذیر است. همانگونه که خداوند در قرآن کریم به حضرت ابراهیمعلیه السلام مىفرماید:
من تو را به مقام امامتِ مردم قرار دادم.(8)
بیانى جامع و زیبا
در پایان این گفتار مناسب است که بخشى از بیانِ زیباى پیشواى هشتم، حضرت رضاعلیه السلام را که درباره مقام امام و ویژگىهاى اوست بیاوریم:
آنها [که در امر امامت اختلاف کردند و گمان کردند که امامت امرى انتخابى است ] نادانى کردند... مگر مردم، مقام و منزلت امامت را در میان امت مىدانند تا روا باشد که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟!
همانا امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالىتر و مکانش رفیعتر و عمقش ژرفتر از آنست که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آراى خود آن را دریابند...
همانا امامت، مقامى است که خداى عزوجل، بعد از رتبه نبوّت و خُلّت (مقام خلیل اللّهى) در مرتبه سوم به ابراهیم7 اختصاص دارد... امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا9 و مقام امیرالمؤمنین7 و میراث حسن و حسین8 است. به راستى که امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است... کامل شدن نماز، روزه، حج و جهاد و... نیز حفظ مرزها به سبب امام [و پذیرفتن ولایت ]است.
امام، حلال خدا را حلال و حرام او را حرام مىکند [و مطابق حکم واقعى پروردگار، حکم مىکند] و حدود الهى را به پا مىدارد و از دین خدا حمایت کرده و با حکمت و موعظه نیکو و دلیل رسا به راه پروردگار دعوت مىکند.
امام مانند خورشید طلوع کننده است که نورش عالم را فرا مىگیرد و خودش در افق است به گونهاى که دستها و دیدگان به او نرسد. امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدت تاریکىها و در راههاى شهرها و کویرها و در گرداب دریاها [و نجات دهنده از انواع فتنهها و نادانىها] است...
امام انیس همراه و پدر مهربان و برادر تنى و مادر نیکوکار به فرزند کوچک و پناهگاه بندگان در مصیبتهاى بزرگ است. امام کسى است که از گناهان پاک و از عیبها بر کنار است. او به دانش مخصوص و به خویشتندارى و حلم نشانه دار است... امام، یگانه روزگار خویش است و کسى (به ساحت او) نزدیک نمىشود و هیچ دانشمندى با او برابر نمىگردد. نه کسى جاى او را مىگیرد و نه براى او مثل و مانندى یافت مىشود...
پس کیست که بتواند امام را بشناسد و یا انتخاب امام براى او ممکن باشد؟! هیهات هیهات! در اینجا خردها گم گشته و عقلها سرگردان و حیران گردیده است. [در اینجا ]دیدهها بىنور، بزرگان کوچک؛ حکیمان متحیّر... و سخن دانان درماندهاند از اینکه بتوانند یکى از شوؤن یا فضیلتهاى امام را توصیف کنند و آنان همگى به عجز و ناتوانى اعتراف مىکنند!!...(9)
________________________________________
1) بحارالانوار، ج 51، ح 7، ص 160.
2) همان، ج 2، ص 100.
3) قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله فرموده است: ما ذِکر [قرآن] را بر تو فرستادیم تا آنچه را بر مردم نازل شده است براى ایشان بیان کنى؛ سوره نحل، آیه 44.
4) گفتنى است که «تشکیل حکومت» توسط امام معصوم وابسته به زمینهها و شرایط آن است ولى سایر وظایف، حتى در زمان غیبت، انجام مىگیرد اگرچه در زمان ظهور امام و حضور آشکارش در میان مردم، ملموس و عینى است. نکته دیگر اینکه آنچه در این بخش گفته شد نیاز مردم به امام در حیات معنوى آنهاست و اما نیازِ مجموعه عالم به «وجود امام» در بحث «فوائد امام غایب» خواهد آمد.
5) میزانالحکمة، ج 1، ح 861.
6) به علاوه اگر امام مصون از خطا نباشد باید به دنبال امام دیگرى بود تا نیاز مردم را پاسخ دهد و اگر او نیز محفوظ از خطا نباشد امام دیگرىلازم است و این رشته همچنان تا بىنهایت ادامه خواهد یافت و چنین امرى از نظر فلسفى باطل است.
7) معانىالاخبار، ج 4، ص 102.
8) سوره بقره، آیه 124.
9) کافى، ج 1، باب 15، ح 1، ص 255.
منبع: تبیان